۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

قرار است پروپوزال بنویسم.
بچه‌ام بنا به عادت جدید, سر ساعت نه و نیم شب پتو و دودویش را بغل می‌کند و می‌گوید تخت. بوس و بغل می‌شود و آی لاو یو اش را می‌شنود و می‌رود که بخوابد. آرش می‌گوید چرا چشمهایت این مدلی شده،‌ خسته‌است یا مریض؟
با خودم قرار می‌گذارم که فردا بروم کرم دور چشم لانکوم‌ام را بخرم. این کرم‌های داروخانه ای به درد عمه آدم می‌خورند فقط.
قرار است پروپوزال بنویسم.
هی وبلاگ ها را زیر و رو می‌کنم. صد بار، نوبتی،‌ وبلاگ فک و فامیل،‌ فیس‌بوک،‌ بی‌بی‌سی فارسی و غیره را باز می‌کنم و می‌بندم. پروپوزال که پیش‌کش، جواب نامه کسی که قبول کرده کمکم کند را هم نداده‌ام. چشمهایم باد کرده. فکر نکنم با کرم، کارم راه بیفتد. باید شبها مثل آدم بخوابم. اگر این پروپوزال که چه عرض کنم،‌ وبلاگ فک و فامیل و فیس‌بوک و غیره بگذارند.

۳ نظر:

نونوش گفت...

اولا كلا حسودي بابت اين طرز خوابيدن بچه .......تو يك نابغه اي ....

دوما اين مشكل وبلاگ خوني و نويسي براي من بشكل بيماري در اومده .....خدا منو شفا بده

Marjan گفت...

male man ham bimari shode :(

to va dokhtaret nabeghe iid ke inhame vaghte az pooshak gerefte shode :)
khabidan Romina ham khodjoosh bood, ta 2-3 hafte ghabl har shab ta saat e 11 ba ham kalanjar miraftim va darhali ke az khastegi cheshmash ghermez bood delesh nemikhast bekhabe. nemidoonam chi shod yek dafe tasmim gereft in tor motemaden barkhord kone

Saideh گفت...

kamelan damaneye in moshkelo mifahamam chun khodam ham shaiddan mobtala hastam ! bebus Rominaye nazanien suraty push ro