۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

هیچ فکر نمی کردم آدم ممکن است مجبور شود چسب دستش را که ناخنش ریشه و ریشه‌اش کنده شده است باز کند تا بچه‌اش را از نگرانی در آورد. بچه‌ای را که از وقتی فهمیده بود دست مامانش اوف شده، هی نگران نگاهش می‌کرد و نازش می‌کرد و بوسش می‌کرد و با دیدن کوچکی زخم هم باورش نمی‌شد مامان اینقدر‌ها دردش نمی‌آید.
خیر سرم من این وبلاگ را باز کرده بودم که از چیزهایی غیر از مادر بودن بنویسم.

هیچ نظری موجود نیست: