۷- ۸ ساله که بودم، پدر و مادرم عادت داشتند حقوق ماهانهشان را در جعبهای، پشت میز بار که تبدیل به کتابخانه و دکور شده بود بگذارند. این پول خیلی خیلی عظیم تر و حجیم تر از پولی بود که من به عنوان پولتوجیبی میگرفتم و میتوانستم چیزهای خیلی لوکس تری از همکلاس هایم با آن بخرم. برای این درک نمیکردم وقتی از گرانی و پول نداشتن برای خرید چیزی حرف میزدند. آخر آدم چرا باید برای نداشتن پول برای خرید چیزی غصه بخورد، وقتی میتواند با پولی که دارد صدها باربی، مداد رنگی عظیمالجثه جعبهفلزی و نانبربری و پنیر کوپنی بخرد (معلوم است که من متولد سال ۵۲ ام دیگر؟ نه؟)؟ آن موقع فکر میکردم مادر و پدرم چقدر ساده لوح اند و کاش به نصایح من در مدیریت مالی خانواده توجه کنند و اینکه حتما من وقتی بزرگ و مسلما پولدار شدم، خیلی بهتر از آنها می دانم چطور باید پول خرج کرد.
دو، سه سال بعد، هر سال، عصر ۱۳ بهدر، من به مادرم التماس میکردم که ما هم مثل هزاران آدم خوشبخت ، برویم پارکی ، جایی، پتو بیندازیم و کتلت بخوریم. مادر و پدرم در شان خودشان نمیدانستند که چنین کاری کنند. مادرم، یک سال در میان، مرا سوار ماشین میکرد و میبرد جادههای اطراف تهران، آبعلی، جاجرود، ... این جور مواقع جای پدر کتابخوان و فرهیختهام خیلی خالی بود (چون داشت در خانه کتاب میخواند) و اگر احیانا با ما میآمد،آنقدر در راه به ترافیک، بدرانندگی کردن مردم، کثیفی جاده و غیره غر میزد که آمدنش چیزی از حجم چیزی که در گلوی من باد کرده بود کم نمیکرد. آن موقع فکر میکردم چرا پدر و مادرم بلد نیستند یک بار چشمهایشان را ببندند و باز کنند و از آن به بعد با آنچه دارند خوشحال باشند و اینکه چه خوب است که من میدانم چطور میشود خوشحال زندگی کرد.اما خوشبختانه، در خانه ما تولد چیز مهمی بود. روز تولدم من ملکه شاد زمین بودم. حالا که فکرش را میکنم، خبر خاصی هم نبود ... من بودم و کیک سادهای که از قنادی ارمنی سر خیابان خریده بودند، لباسها مهمانی که مادرم دوخته بود و ...اما من آن روز و سرما، برف و کاغذ کادو پاره کردنش را دیوانه وار دوست داشتم.
نمیدانم، انگار از آنها پدر و مادر بهتری بودن، خیلی هم آسان نیست.
جدا خوشحال نگهداشتن یک بچه دوساله در روز تولدش اینقدر سخت است؟
شاید چون سرما خورده اینجور است!
۴ نظر:
من هم از اون شلوارها كه مي گي ديدم ولي نمي دونم چرا ماركهاي خاص از اونا نمي زنن. خلاصه كه اين شلواري كه ارشك بايد بپوشه 5شنبه كش نداره. مي خوام برم از اين بنديلك هاي رو شونه بخرم براش.
اينجا بنتون هست كه شلواراش كش نداره. راستش من زياد خريد نمي رم و از نمايندگي هايي كه لباس بچه داره زياد خبر ندارم. بسكه مغازه هاي متفرقه اين لباسهاي تگ پاره ماركدار رو ميارن و فكر مي كنن ماها الاغيم و 2 برابر هم بايد پول بديم.
اون شلوارا خيلي خوبن.
چرا نمي شه اينجا خصوصي نوشت آخه.
salam
na dogholooha hanooz mahd nemiran ama man ye classe ESL miram ke oona ham ba khodam mibaram day care daran vase oon 2 saati ke man kelas daram bacheha ro mizaram oonja man mitarsam age az alan bezarameshoon Daycare dige farsi yad nagiran!
عزیزم به قول گل مریم، منصوره مامن نورا و بقیه شما تنها نیستی. یادته که من هم فکر می کردم روز خوبی نتونستم برای دخترم بوجود بیارم؟ اما از اون روز تا حالا تفریحش نگاه کردن فیلم تولد هست. برا همین نگران نباش.
ارسال یک نظر