۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

تلخ ام دوباره.
وقتی زندانی به بزرگی یک قاره خانه آدم می‌شود و آدم کم کم از آن خوشش می‌آید،‌ عادت می‌کند به امید‌وار بودن، به این که یک روز همه کسانی که باید ببیند را خواهد دید. بد است وقتی آدمها بی‌خبر می‌روند و بر‌ نمی‌گردند و تو هرگزنخواهی‌دیدشان.

۱ نظر:

ننه قدقد گفت...

مرجان عزیز امیدوارم بتونم این بار کامنت بذارم.
ایمیل من:
asanahidi@gmail.com