قرار است پروپوزال بنویسم.
بچهام بنا به عادت جدید, سر ساعت نه و نیم شب پتو و دودویش را بغل میکند و میگوید تخت. بوس و بغل میشود و آی لاو یو اش را میشنود و میرود که بخوابد. آرش میگوید چرا چشمهایت این مدلی شده، خستهاست یا مریض؟
با خودم قرار میگذارم که فردا بروم کرم دور چشم لانکومام را بخرم. این کرمهای داروخانه ای به درد عمه آدم میخورند فقط.
قرار است پروپوزال بنویسم.
هی وبلاگ ها را زیر و رو میکنم. صد بار، نوبتی، وبلاگ فک و فامیل، فیسبوک، بیبیسی فارسی و غیره را باز میکنم و میبندم. پروپوزال که پیشکش، جواب نامه کسی که قبول کرده کمکم کند را هم ندادهام. چشمهایم باد کرده. فکر نکنم با کرم، کارم راه بیفتد. باید شبها مثل آدم بخوابم. اگر این پروپوزال که چه عرض کنم، وبلاگ فک و فامیل و فیسبوک و غیره بگذارند.
Hello world!
۲ ماه قبل