۱۳۸۸ اردیبهشت ۵, شنبه

شب ها ساعت ۹ به بعد،‌ وقتی دخترک خواب است و من بیکار،‌ با اشتیاق می‌ایم و این صفحه را باز می‌کنم تا گوشه سمت چپش را نگاه کنم. دنبال به روز شدن وبلاگ مامانهایی هستم که آن موقع، صبحشان است و آنور دنیا رفته اند سر کار. چقدر این آدم های ندیده را دوست دارم. تجربه ای‌ یکسان، محکمتر از آنکه فکرش را بکنی به هم ربطمان داده وبیش از هر دوست صمیمی و قدیمی ای، با هم حرف داریم.

۲ نظر:

نونوش گفت...

منم همينطور ولي بايد خدمتت عرض كنم شما يكي زياد ما را خوشحال نميكني چون همچين يك نموره دير آپ ميكني ها

Marjan گفت...

neveshtanam nemiad Noonoosh han, avazesh oon yeki weblog ke toosh ghorboone dast va paye boloori bacham miram ro tondtond up mikonam :D