سال ۷۱ بود و روزنامه نتایج کنکور رسیده بود به دستم. جالب ترین کاری که میتوانستم با آن بکنم این بود که بشینم اسم تمام آن ۸۰ نفری که قرار بود همکلاسم باشند را پیدا کنم و ببینم چند تایشان دخترند. در آوردم بهار، نگار، خودم، پریناز،مهرزاد، مهیار، ... چقدر دختر!!!
بابا توضیح داد: مهیار اسم پسره بابا.
من: مهرزاد چی؟
سکوت
خوب تو فامیل ما هر چی پسر هست اسمش یا علی است، یا رضا یا علی رضا. از کجا باید میدانستم؟
چند سال است آشنایان من اگر پسر بزایند، اسمش را حتما میگذارند آرتین. باورتان میشود من بالای ۱۰ تا آرتین زیر ۴ سال میشناسم؟
بابا جان اسم پسرتان را نگذارید مارتیا. قبلا یک دانه در وبلاگستان بود، کلی طول کشید من (پاراگراف اول در توضیح استعداد من که خاطرتان هست؟) بفهمم پسر است. حالا ۳، ۴ تا اند. به خدا! سینا و رضای گردن کلفت را هم سر این آ آخر اسمشان مردم اینجا فکر میکنند دخترند،مارتیا که جای خود دارد.
بابا توضیح داد: مهیار اسم پسره بابا.
من: مهرزاد چی؟
سکوت
خوب تو فامیل ما هر چی پسر هست اسمش یا علی است، یا رضا یا علی رضا. از کجا باید میدانستم؟
چند سال است آشنایان من اگر پسر بزایند، اسمش را حتما میگذارند آرتین. باورتان میشود من بالای ۱۰ تا آرتین زیر ۴ سال میشناسم؟
بابا جان اسم پسرتان را نگذارید مارتیا. قبلا یک دانه در وبلاگستان بود، کلی طول کشید من (پاراگراف اول در توضیح استعداد من که خاطرتان هست؟) بفهمم پسر است. حالا ۳، ۴ تا اند. به خدا! سینا و رضای گردن کلفت را هم سر این آ آخر اسمشان مردم اینجا فکر میکنند دخترند،مارتیا که جای خود دارد.
۱ نظر:
اينجا همه پسرها شدند ارشيا و دخترها مليكا
ارسال یک نظر