۱۳۸۷ مهر ۷, یکشنبه

تا حالا شده دستتان دو روز باشد که بریده باشد،‌هی بسوزد و هی با خودتان بگویید این بار که رفتم آشپزخانه یک چسب به این می‌زنم و آخر سر آنقدر وقت نکنید و هر بار که رفتید آشپزخانه در حال دویدن باشید که زخم خود به خود خوب شود؟ خوب آدم، آدم است دیگر. زخمش که تا ابد زخم نمی‌ماند و یک روزی خوب می‌شود.

۱۳۸۷ شهریور ۲۱, پنجشنبه



۱۳۸۷ شهریور ۱۳, چهارشنبه

وقتی‌ رفتم تو اتاق رومینا که بخوابانمش، نادال و فیش داشتند تنیس بازی می‌کردند. بیش از ۱ ساعت خواباندن رومینا طول کشید و وقتی‌ برگشتم، کلافه و خسته بودم (البته تقصیر رومینا نیست و خودم کمی‌ مریض احوالم) و نادال و فیش هم همچنان بازی‌ میکردند. قبول دارم در این مدت به این دو فشار بیشتری آمده است تا من. ولی‌ خوب، من که بابت این کار مورد تمجید و تایید کسی‌ قرار نمیگیرم. دخترک نرم و نازک الان با بوس و بغل نرمش دلم را میبرد، اما فردا پس‌فردا، وقتی‌ تینیجر شد، مطمنم تره‌ام برایم خورد نمیکند.

امروز رفتم برای گرفتن سومین گواهی‌نامه زندگی امتحان دادم. بعدی لابد گواهی‌نامه آفریقایی و استرالیایی است.